KOAN

در مرکز باقی بمانید (تائو)

KOAN

در مرکز باقی بمانید (تائو)

صورت رومی

 

خورشیدی که آن سال توی آن عکس که دشت بود و کوه بود پشت سرش٬ امروز تابید باز.

تو توی کافه نشستی ٬طبقه بالای چوبی ٬صندلی٬میز٬کتاب٬عینک٬یک پاکت سیگار٬کلاه . نور سفید گرم مه آلود تا شیشه بالای در٬همان نزدیکیهای سقف. آن طرف خیابان پیدا بود. نگاه می کردی ٬ تمام وقت احساس کردی روبروی کسی نشسته ای با صورت رومی و چشمهایی که مستقیم تا دریا شب. شاید باید باور می کردی . اما بلند شدی و همه چیز تمام شد رفت . زمزمه کردی : ایتالیا ٬ایتالیا

زیر این نور چطور سرگرم بودند همه ٬باد چطور نرم.زنگ بی صدای امواج دور و ور سرت بود همان موقع که برگشتی دوباره به کافه.می خواستی مثلا چتر چهار خانه قهوه ای و سبز را برداری که جا مانده. چقدر بد نقش بازی می کنی زیر این نور.صورت رومی پیدا نشد دیگر.

آفتاب و چتر .لبخندی زدی جلوی در .ظهر خوابیدی و باز سفید و گرم و مه آلود بود.صدای دریا می آمد .کنار بندری که ایستاده بود و تماشا می کرد که تو زیر لب بگویی :  ایتالیا٬ایتالیا